پگاه
فهرست دوستان
اين کاربر هيچ دوستي ندارد.
 
از نگاه ديگران

نظري در مورد اين كاربر ارسال نشده است.


مشخصات
پگاه

نام: پگاه
جنسيت: زن
استان محل سكونت: يزد
شهر: يزد
زبان: فارسي
تاريخ تولد: 18 / آبان / 1369
سن : 33 سال و 11 ماه و 28 روز
تاريخ عضويت: 87/2/12
سن وبلاگ : 16 سال و 6 ماه و 6 روز
وضعيت تاهل: مجرد
تحصيلات: ديپلم
وزن: 65
قد: 134

لينك مورد علاقه: pegahtanha.blogfa.com

درباره خودم: ســـــــــلام متولد يکه شب زيباي پاييزي18 آبان ماه زاده شده درشهري کـــــــــــــويري ديونـــــــــــــــه ي امام رضا هستم من اگرزندگي کردن ودوســــــــــــت داشتم هرگز به هنگام به دنياآمدنم نمي گريستم؟؟ نه تاحالا عاشق شدم نه هيچي وازاون فکرهايي که هرکدومتون مي کنيد از نظراتتون خيلي خيلي خوشحال مي شم بخصوص که جنبه راهنمايي داشته باشه چندنفرخواســــــــــــتن که از خودم بيشتر بگم. نمي دونم از چي بگم؟واقعادختري متفاوت ازدخترهاي ديگه اي هستم.يعني معتقدم که درمورددوست داشتن يک زن به مرد من اينجوريم که درقلبمو به روي هرکسي بازنمي کنم تاوقتي که خودخدادرشو روي قسمتم وسرنوشتم بازکنه.اين که مي گم اصلا جنبه تعريف کردن نداره ولي توي زندگيم پسراي زيادي خواستن خودشونو توي زندگيم وارد کنن ولي من... من آن گلبرگ مغرورم که مي ميرم زبي آبي.ولي باخفت وخاري پي شبنم نمي گردم.شايدبعضي هابگن که چقدرقديمي فکرمي کني واملي؟ولي برعکس هرکدوم ازدوستان وآشنايان که باهام هستنديک دخترکاملاامروزي ولي هرچيزي درقالبي معني داره.مشکلات زيادي داشتمودارم ولي لزومي نيست که بخوام به کسي توضيح بدم. وبيشترخصوصيات آبان ماهي هارودارم.اينوجــــــــــــــــــــــــــدي مي گم ازخداي خودم واقعا شرمندم... فقــــــــــط اينو يادتون باشه ماهمه مسافريم ودر آخرتوشه ي ما اعمالمون هست چه فقير چه پولدار چه خوشکل چه زشت چه قدبلند چه قدکوتاه و... همه رفتني هستيم وپيش خدا هيچکدوممنون فرقي نداريم مي دونم که خيلي سخته ولي کفن واسه همه آخرين رخته نمي دانم چه مي خواهم خدايا به دنبال چه مي گردم شب و روز چه مي جويد نگاه خسته من چرا افسرده است اين قلب پر سوز زجمع آشنايان مي گريزم به کنجي مي خزم آرام و خاموش نگاهم غوطه ور در تيرگي ها به بيمار دل خود مي دهم گوش گريزانم از اين مردم که با من به ظاهر همدم و يکرنگ هستند ولي در باطن از فرط حقارت به دامانم دو صد پيرايه بستند پس از مرگم نمي دانم چه خواهد شد ! نمي خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولي بسيار مشتاقم که از خاک گلويم سوتکي سازند گلويم سوتکي باشد بدست کودکي گستاخ و بازيگوش و او يک ريز و پي در پي دَمِ گرم خودش را در گلويم سخت بفشارد و خواب خفتگان آشفته را آشفته تر سازد


ParsiBlog.com ® © 2010